هنرمندان و متخصصان فني ارامنه سهم بسزايي در گسترش و تعمق هنرهاي نمايشي به ويژه سينما در تاريخ معاصر ايران دارند.

به گزارش سرویس فرهنگی جام نیوز؛ نقش ارامنه در ورود، راه اندازي و گسترش وسايل و ادوات و تجهيزات فيلمسازي در سال هاي اوليه ورود سينما به كشور از يك سو و حضور فعال و گسترده و تاثيرگذار آنها از سوي ديگر در تعميق فرآيند سينما در حيطه هاي مضموني و فني كه حاصل ارتباط تنگاتنگ ارامنه با انديشه هاي مدرن هنرهاي نمايشي اروپا و جهان در 50 سال اول و حضور سينما در ايران است از جنبه هاي قابل بررسي تاثيرات هنرمندان ارمني در تاريخ سينماي ايران محسوب مي شود.

مهم ترين خصيصه حضور ارامنه در سينماي ايران رويكرد فني آنها به سينماست. در جامعه معاصر ايران حتي پس از تغييرات فراوان كه در روش ها و منش هاي شهرنشيني به وجود آمده است، ارامنه هنوز در اذهان مردم ايران به عنوان متخصصان فن آشنا كه در كار خود مهارت و صداقت قابل توجهي دارند، شناخته مي شوند.

اين ويژگي ارامنه باعث شده در تاريخ پس از مشروطه هرگاه سرفصل تازه اي از ورود تكنولوژي هاي جديد گشوده مي شود يا ابزار فني تازه اي وارد مي شود، حضور ارامنه چشمگير و نقش آنها فعال و تاثيرگذار باشد. علت فن گرايي ارامنه، چه ارامنه مهاجر و چه ارامنه ساكن ايران، در ارتباط تنگاتنگ آنها با كشورهاي پيشرفته به ويژه اروپايي بود. ارامنه با توجه به زمينه هاي مساعد ايران براي ورود تكنولوژي هاي كاربردي پيشگامان ورود و راه اندازي به ويژه تعمير و نگهداري وسايل پيشرفته صنعتي محسوب مي شوند. در زمينه هنرهاي نمايشي و سينما نيز هنرمندان ارامنه بيشترين سهم را در گسترش جلوه هاي مدرن هنرهاي نمايشي، تئاتر و سينما در جامعه داشتند. اين گسترش را هم در بعد اجتماعي و جا انداختن مولفه هاي مدرن تئاتر و سينما و هم در آموزش و رواج روش هاي ساخت و توليد نمايش و فيلم به هنرمندان ايراني به صورت مستقيم و غيرمستقيم مي توان مشاهده كرد.

همچنين چند چهره شاخص ارمني در سينماي ايران به عنوان كارگردان و بازيگر علاوه بر نقش هاي فني و آموزشي توانستند به عنوان معروف ترين هنرمندان زمان خود توجه عمومي فراواني را به سوي خود جلب كنند، به طوري كه موفقيت آنها در اين حيطه در دوران خود بي نظير و در برخي موارد كم نظير است. راز موفقيت ارامنه در سينماي ايران در كنار توجه آنها به امور فني و كارشناسي در مقطع تاريخي كه استوديوها و سالن هاي سينما به شدت نيازمند كارشناسان فني بودند و همچنين موفقيت هنرمندان ارمني در جلب و جذب افكار عمومي و تماشاگران به فعاليت هاي خود دليل ديگري نيز دارد. اقليت مذهبي ارمني در ايران سابقه سال ها زندگي و همزيستي با اكثريت مسلمان را دارد.

اين سابقه باعث نزديكي ديدگاه هاي اجتماعي، انس فراوان و درك متقابل است. مردم ارمني كه در ايران زندگي مي كنند، به شدت به كشورشان علاقه مند هستند و علاقه مندي را مي توان در چهره تاريخ حضور ارامنه در سينماي ايران به وضوح مشاهده كرد. هنرمندان فرهيخته ارمني چون هر ايراني فرهيخته ديگر هدفي جز خدمت به فرهنگ ايران نداشتند و اين درآميختگي رمز اصلي حضور تداوم ارامنه در فرهنگ ايران زمين محسوب مي شود. نكته ديگر كاهش چشمگير ارامنه و متخصصان ارمني در فعاليت هاي سينماي ايران طي چند دهه اخير است.

البته كاهش دلايل گوناگون دارد كه نيازمند بررسي علمي جامعه شناسانه است. هم اكنون عمده فعاليت هاي سينمايي ارامنه به فعاليت هاي چند بازيگر و يك تدوينگر محدود مي شود كه با توان موجود و زمينه هاي ازدست رفته ما را نيازمند بازنگري مجددي در اين باره مي كند. واقعاً چرا حضور پرشور و تاثيرگذار ارامنه در سال هاي آغازين سينما، اكنون به حد بيرنگي رسيده است؟ در اين نوشته سعي شده چند چهره برجسته ارمني در تاريخ سينماي ايران بار ديگر معرفي شوند. اين معرفي بيشتر با هدف برجسته كردن جايگاه و نقش اين هنرمندان در دوران خود و همچنين فعاليت هاي آنها انجام مي شود، نه هيچ طبقه بندي يا ارزشگذاري ديگر.

پيشگامان سينما:

اوانس اوگانيانس يك مهاجر ارمني از ارمنستان است كه همراه دخترش در سال 1308 وارد ايران مي شود. او در ميان پيشگامان سينماي ايران دو نقش مهم و چشمگير دارد. نقش اول راه اندازي مدرسه آرتيستي سينماست. اين مدرسه از تاريخ 26 فروردين 1309 رسماً به جذب و آموزش علاقه مندان به سينما مي پردازد. نقش دوم اوگانيانس راه اندازي رسمي توليد فيلم در سينماي ايران است. تا پيش از «آبي و رابي» (1309) و «حاجي آقا آكتور سينما» (1311) مجموعه سينماي ايران تنها صاحب سالن هايي براي نمايش آثار سينمايي خارجي بود.با توجه به اين دو ويژگي اوگانيانس را مي توان از مهم ترين و تاثيرگذارترين چهره هاي سينمايي در دوره اول سينماي ايران پس از ميرزا ابراهيم خان فراش باشي و ميرزاابراهيم خان صحاف باشي به عنوان اولين چهره هاي سينمايي كشور دانست.

دقت در زندگي و تلاش هاي اوگانيانس در مسير راه اندازي مدرسه آرتيستي كه در دو دوره به تربيت هنرجويان پرداخت و همچنين تلاش هاي او در ساخت فيلم هاي «آبي و رابي» و «حاجي آقا آكتور سينما» يك نكته را به روشني مشخص مي كند كه اوگانيانس از عهده مشكلات و تنگناهاي راه اندازي اوليه يك صنعت به شدت دلبسته به فرهنگ به خوبي برآمده است. گرچه او نتوانست جايگاه خود را پس از حضور سپنتا و توليدات ناطقي چون «دختر لر» (1311) حفظ كند، اما اهميت اوگانيانس علاوه بر پيشگامي در راه اندازي آموزش و توليد در صنعت سينما در كشور معطوف به شخصيت اوست. سختكوشي براي فرهنگ سازي پيرامون سينما در سال هاي اوليه از اوگانيانس يك چهره كاملاً مقبول در تاريخ سينماي ايران ساخته است. گرچه او هيچ گاه زبان فارسي را به خوبي تكلم نكرد اما توجه او به مقوله برخورد سنت و تجدد در فيلم «حاجي آقا آكتور سينما» به نوعي نشان دهنده اين است كه او پرده بردار بزرگ ترين مناقشه فرهنگي تاريخ معاصر ايران در سينما طي سال هاي پس از خود نيز محسوب مي شود.

تهيه كنندگان:

تئاتر ارامنه در دهه هاي 30 و 40 خاستگاه اغلب هنرمندان ارمني جريان ساز سينماي ايران محسوب مي شود. ژوزف واعظيان، آرامائيس آقاماليان، آرمان و ساموئل خاچيكيان از عمده هنرمندان مطرحي بودند كه فعاليت فرهنگي خود را از صحنه تئاتر ارامنه آغاز كردند. ژوزف واعظيان با تاسيس آژير فيلم در سال 1337 با همكاري خاچيكيان و دكتر شاهرخ رفيع در ميان تهيه كنندگان ارمني يك چهره شاخص محسوب مي شود. آژير فيلم در طول فعاليت 13 ساله خود در كنار توليد فيلم هاي مهم خاچيكيان در طول سال هاي 1377-1350 يكي از دفاتر مهم توليد فيلم در دهه 40 محسوب مي شود. واعظيان به عنوان تهيه كننده فيلم هاي مهم خاچيكيان چون «توفان در شهر ما» (1337)، «يك قدم تا مرگ» (1340)، «دلهره» (1341) و «ضربت» (1345) نقش عمده اي در جذب مخاطبان بي شمار به سينماي ايران در طول اين سال ها دارد. خاچيكيان در اين دفتر اولين آنونس هاي سينماي ايران براي نمايش در سينماها را توليد مي كند. در آژيرفيلم، آثار پرمخاطبي چون «توفان در شهر ما» و «يك قدم تا مرگ» توليد مي شود و از همه مهم تر، بزرگ ترين هديه ژوزف واعظيان به سينماي ايران را بايد ترغيب حضور خاچيكيان به كارگرداني دانست. دفتر آژير فيلم در سال 1350 پس از توليد مبارزه با شيطان كه واعظيان خود آن را كارگرداني كرده بود، تعطيل شد.

نويسندگان:

در ميان هنرمندان ارمني يافتن نويسندگاني كه به زبان ايراني بنويسند و به همين خاطر شناخته شوند، بسيار اندك است. اما در اين ميان روبرت آكهارت به عنوان نويسنده و سردبير مجله ستاره سينما و زاون قوكاسيان مولف 11 كتاب درباره سينماي ايران جايگاه قابل توجهي دارند. مجله «ستاره سينما» از دي ماه 1332 تا سال 1357 در دوره هاي مختلف با شكل ها و رويكرد هاي متفاوت يكي از ديرپاترين نشريات سينمايي در كشور محسوب مي شود. ستاره سينما از خرداد 1333 با امتياز «پايرور گالستيان» ادامه انتشار مي يابد كه تا آخرين شماره اين امتياز به نام «گالستيان» باقي ماند. در ميان سردبيران ستاره سينما «روبرت آكهارت» از سال 35 تا 37 سردبير اين نشريه بود. آكهارت در كارگرداني، تهيه كنندگي و واردات فيلم نيز فعاليت مي كرد. اما هيچ كدام از آثارش نتوانست او را در ميان كارگردانان شاخص تر كند. آكهارت در سال 1373 در امريكا درگذشت. زاون قوكاسيان در سال 1329 در اصفهان به دنيا آمد.

او در دهه 50 به سينماي آزاد در اصفهان پيوست كه ثمره اش توليد چهار فيلم هشت ميليمتري است. قوكاسيان در سال 1352 كتابچه اي درباره فيلم «چشمه» ساخته آوانسيان منتشر كرد كه آن را شايد بتوان اولين تجربه هايش براي حركت به سمت تاليف و گردآوري مطلب درباره فيلمسازان ايراني و ارائه به صورت يك كتاب دانست. قوكاسيان طي سال هاي دهه هاي 50 و 60 روزنامه نگاري را نيز وارد فعاليت هاي خود كرد. او از سال 1368 با كتاب معرفي و نقد آثار مسعود كيميايي جريان كتاب هاي شناسنامه اي براي فيلمسازان ايراني را آغاز كرد.

دو كتاب درباره بهرام بيضايي، دو كتاب درباره مسعود كيميايي و كتاب هايي درباره رخشان بني اعتماد، بهمن فرمان آرا، فيلم هاي «مسافران» و «گفت وگو با باد» از ديگر كتاب هاي زاون قوكاسيان محسوب مي شوند. قوكاسيان همچنين يك شماره ويژه فصلنامه زنده رود درباره سينما را سردبيري كرده است و هم اكنون در اصفهان سينما تدريس مي كند. كتاب هايي درباره «سگ كشي» و «لرتا» و «تئو آنجلوپولوس» از ديگر تاليفات قوكاسيان محسوب مي شوند كه هنوز به بازار كتاب عرضه نشده اند.

بررسي كارنامه فعاليت هاي كارگرداني سه كارگردان شاخص ارمني سينماي ايران ما را به يك نكته روشن مي رساند كه تقابل ديدگاه هاي دو نسل از هنرمندان ارمني، تفاوت ديدگاه صنعتي به سينما با ديدگاه هنري و صرفاً خاص است. فهرست فيلم هاي ساموئل خاچيكيان نمودار مشخص و معيني از تلاش ها، تجربه ها، موفقيت ها و شكست هايي است كه سينماي ايران در طول 50 سال براي جذب مخاطبان به كار بسته است.

در حالي كه كارنامه كم شمار فيلم هاي آربي آوانسيان و واروژ كريم مسيحي در طول حضور آنها در سينماي ايران به عنوان كارگردان نشان ديدگاه هاي پيشرو و آوانگاردي است كه امكان حيات آنها در سينماي ايران بسيار اندك است.

برعكس ساموئل خاچيكيان كه به شدت به سنت هاي روز جريان سينمايي ايران وفادار بود و حتي خالق برخي از آنهاست آربي و واروژ به شدت به شنا برخلاف جريان آب دل بسته اند. اين تفاوت از خاستگاه هاي فكري هر سه نفر برمي خيزد. ساموئل خاچيكيان در فضايي وارد سينما مي شود كه در آن دوران سينماي ايران هنوز در حال تجربه اولين هاست، به همين خاطر ساموئل خاچيكيان با اين جريان همساز مي شود و صاحب سهم عمده اي از اين تجربه اولين ها در توليد و كارگرداني مي شود.

ساموئل از تجربه هاي تئاتري در تئاتر ارامنه به يكباره وارد فضاي توليد سينمايي مي شود. اما آربي متعلق به نسل دوم هنرمندان پيشرو تئاتر ايران است. او تداوم رهاوردهاي بزرگ هنرمندان پيشرويي چون عبدالحسين نوشين و شاهين سركيسيان در فضاي تئاتر كشور است. به همين خاطر هنگامي كه براي اولين بار وارد جريان فيلمسازي مي شود نتيجه اش ساخت «شوهر آهو خانم» (1347) است. گرچه اين فيلم به نام داود ملاپور ثبت شده است اما سهم آربي در به ثمر نشستن توليد اين فيلم متفاوت ايراني در آن سال ها غيرقابل انكار است.

آربي آوانسيان گرچه در تئاتر كارنامه فعال و تاثيرگذاري دارد اما در سينما فقط با فيلم بلند «چشمه» (1351) شناخته مي شود. چشمه يكي از ناشناخته ترين و در عين حال پيشروترين توليدات سينماي ايران در اوايل دهه 50 محسوب مي شود. رويكرد آوانسيان به سينما در اين فيلم به شدت از سنت هاي تئاتري سرچشمه مي گيرد. كار او با دوربين و روش بازي ها همگي نشان از دانش عميق آربي در نمايش دارد. «چشمه» اما در زمان خود چندان ارج نديد و ناشناخته باقي ماند. برخلاف آربي، واروژ كريم مسيحي عصاره دو دهه فعاليت كارگردانان موج نو سينماي ايران است. واروژ حافظه همه روش هاي متفاوت كارگرداني سينماي ايران از «رگبار» تا «شايد وقتي ديگر» صاحب نقش دوم توليد آثار متفاوتي در سينماي ايران از «صبح روز چهارم و تنگنا» تا «شازده احتجاب» است. واروژ 20 سال دستياري كارگرداني كرد؛ آن هم دستياري بيضايي، شيردل، نادري و فرمان آرا و سپس هنگامي كه در سال 1369 مجال بروز خود را پيدا كرد، نتيجه اش عميق ترين و خوش ساخت ترين درام سينماي ايران در طول سال هاي پس از انقلاب شد.

واروژ در پرده آخر ميراث تجربه هاي ساموئل خاچيكيان و آربي را كه خود از سرچشمه هاي تئاتر ارامنه نوشيده بودند، با تجربه دستياري كارگردانان پيشرو درهم مي آميزد. او از «پرده آخر» تاكنون فقط در نقش يك تدوينگر در سينماي ايران حضور داشته است.

اگر افسوس و دريغ فقدان ساموئل به خاطر فوت اين هنرمند است، اگر غيبت آربي از مهاجرت او به پاريس سرچشمه مي گيرد، فراموشي واروژ كريم مسيحي براي سينماي ايران چه دليلي مي تواند داشته باشد؟ واروژ كريم مسيحي ساز نواخته نشده و كتاب دور از دسترسي است كه نتيجه فراموشي اين سال هايش پيش از هر چيزي افزايش فقر فيلمسازان فرهيخته و كارآزموده در سينماي ايران است. نام واروژ كريم مسيحي افسوس بزرگ سينماي ايران براي دور ماندن نتيجه همه تلاش هاي فني و مضموني ارامنه در تاريخ سينماي اين كشور است.

بازيگري:

در ميان بازيگران ارمني سينماي ايران آرمائيس هوسپيان (آرمان) و لرتا هايراپتيان تبريزي (لرتا) نقش بزرگي در گسترش و تعميق روش هاي بازيگري در سينماي ايران دارند. آرمان و لرتا هر دو كارشان را با تئاتر آغاز مي كنند. با اين تفاوت كه «لرتا» فارغ التحصيل رشته تئاتر از دانشكده مسكو است اما آرمان به صورت آماتور كار بازيگري را در باشگاه آرارات آغاز مي كند.

لرتا ستاره تئاتر است با چند حضور در سينما و آرمان ستاره سينماست، با چند حضور اندك در تئاتر. «لرتا» در سايه رويكرد متفاوت همسرش عبدالحسين نوشين به اجراي تئاتر، مجال رشد و ستاره شدن مي يابد و آرمان در لواي رفاقت و همكاري و بازي در فيلم هاي «ساموئل خاچيكيان» به يك ستاره تبديل مي شود. «لرتا» بازيگري است كه در نمايش ها به شدت اصول بازيگري «استانيسلاوسكي» را رعايت مي كند. نقش آفريني او در نمايش هاي «ازدواج به سبك ايتاليايي»، «چراغ گاز»، «اوژني گرانده»، «شنل قرمز»، «لپن»، «تاجر ونيزي» و... گل سرسبد بازيگري در تئاتر ايران در دهه 30 محسوب مي شود. اما حضور ديرپاي آرمان از سال 1332 تا 1359 شامل اوج و فرودهاي بسياري است. او بازيگر تثبيت شده نقش آدم هاي منفي و خشن و پدران سختگير محسوب مي شود. معروف ترين نقش آرمان در افكار عمومي قارون در «گنج قارون» (1344) است و متفاوت ترين نقش اش در «چشمه» (1351) ديده مي شود.

لرتا را مي توان اولين بازيگر زن به معناي خاص كلمه توصيف كرد كه بازي اش داراي ويژگي هاي منحصر به فرد بوده است. كارنامه سينماي «لرتا» اما به هيچ وجه نشانگر اوج هنر اين بازيگر در دوران تئاتري اش نيست به همين خاطر در كارنامه سينمايي لرتا تنها فيلم «اسرارگنج دره جني» (1351) نامي به خاطر ماندني محسوب مي شود. «آرمان» و «لرتا» را بدون در نظر گرفتن وجه هنري و فني فعاليت هايشان بايد در راس فهرست بازيگراني قرار داد كه معناي واقعي بازيگري در ايران را گسترش داده اند.

متخصصان فني:

در ميان فيلمبرداران، صداگذاران و تدوينگران ارمني سينماي ايران روبيك منصوري يك استثناي بي بديل محسوب مي شود. روبيك منصوري متولد 1318 در تهران و فارغ التحصيل هنرستان عالي موسيقي از سال 1334 با دستياري فني «استفان نايمن» و «حسن مصيبي» در دوبلاژ فيلم كارش را آغاز مي كند. او در استوديوهاي آژيرفيلم، پاس فيلم، ايران فيلم، شاهين فيلم و ميثاقيه چندين استوديوي ديگر اولين ايراني است كه فعاليت صداگذاري فيلم ها را انجام داده است. اولين فيلم ايراني او «توفان در شهر ما» ساخته ساموئل خاچيكيان و اولين فيلم هاي خارجي كه او صداگذاري كرد «اسماعيل ياسمين جني شده» و «ملكه آفريقا» در سال 1337 است. اگر در سينماي ايران بخواهيم كسي را به عنوان نماد و سمبل صدا معرفي كنيم، بي شك آن يك نفر روبيك منصوري است.

به گزارش پارسینه؛ تاكنون فهرست هاي كامل از فيلم هايي كه روبيك براي صداي آنها كار كرده، تهيه نشده است اما بي شك روبيك منصوري از دهه 30 تا دهه 70 همراه با وسايل قديمي و كهنه و مندرس صداگذاري در سينماي ايران پير و فرسوده شد. او در استوديوهاي صدا زماني كه هنوز افكت سازي به روش فعلي انجام نمي گرفت، با روش هاي منحصر به فردي صداهاي لازم براي نماهاي گوناگون فيلم هاي ايراني را توليد مي كرد. معروف است كه او اولين كسي است كه با تركيب صداهاي گوناگون، صداهاي جديد مي ساخت. از او همچنين نقل شده كه در سال هاي اوليه كارش براي توليد صداي سيلي به صورت خودش جلوي ميكروفن سيلي مي زده است. حالاديگر روبيك منصوري جايش را به نسل جديدي از صداگذاران جوان سينماي ايران داده است ولي هرگز هيچ كس و هيچ مرجعي در ايران شايد وظيفه آن را نداشته باشد كه تجربه نسل ها را به شكل علمي به نسل بعدي منتقل كند.

منبع: سایت www.hyeli.com