به نقل از سایت: www.isna.ir

 

کی از بسکتبالیست‌های نسل طلایی ایران با حضور در ایسنا درباره لیگ برتر،‌ تیم ملی و زندگی‌ شخصی‌اش صحبت کرد. اوشین ساهاکیان که زیاد اهل رسانه‌ و گفت و گوهای مفصل نیست دراین مصاحبه از زندگی شخصی‌اش نیز گفت.

به گزارش ایسنا، اگر بخواهیم لیستی از بهترین‌های فصل اخیر لیگ برتر بسکتبال تهیه کنیم نام اوشین ساهاکیان در بین نفرات اول قرار می‌گیرد؛ عملکرد خوب او در ترکیب شیمیدر کاملا مشهود بود و او پاسخ مناسبی به منتقدانش داد. بهترین پست چهار آسیا در سال 2013 یک فصل سنگین را با موفقیت پشت‌سر گذاشت و نشان داد جدا از مهارت‌های فنی‌اش در زمین یک کاپیتان تمام عیار است. او که بعد از سال‌ها حضور در بسکتبال با مهرام قهرمانی در لیگ را تجربه کرد امسال به دلیل کنار رفتن این تیم پرافتخار پیراهن شیمیدر را پوشید و نقش بسیار زیادی در کسب مقام سومی این تیم داشت؛ با اینکه خودش تاکید دارد سومی در لیگ نتیجه یک کار گروهی بود. درخشش این ملی‌پوش بسکتبال در فصل گذشته لیگ برتر بسکتبال و آغاز اردوهای تیم ملی بهانه‌ای بود تا خبرنگار ایسنا از او دعوت کند و میزبانش باشد. ساهاکیان با حضور در ایسنا از لیگی که گذشت،‌ تیم ملی بسکتبال،‌ زندگی شخصی و آینده‌اش صحبت کرد؛ گفت‌وگویی که زاویه‌های دیگری از زندگی یکی از بازیکنان نسل طلایی ایران را در خود جای داده‌است.

* در لیگی که گذشت توانستی یکی دیگر از ویژگی‌هایت را نشان دهی؛ اینکه می‌توانی ستاره تیم باشی و بار زیادی از روند تیم را تحمل کنی.

خب این موضوع به شرایط کل تیم بازمی‌گردد. با توجه به تغییراتی که امسال در تقسیم بازیکنان ایجاد شد و مهرام از لیگ رفت من هم کلا نقل مکان کردم و به یک تیم جدید آمدم. شیمیدر اولین سال حضور در لیگ برتر را تجربه می‌کرد و انتظار زیادی از خودش نداشت اما با تیم جوانی که ساخت با قدرت وارد لیگ شد و کار را تمام کرد. همین ابتدا یک چیز جالب بگویم، محمد یوسف‌وند در ابتدای فصل یک مصاحبه کرد و گفت همه بازیکنان جوان هستند و تنها اوشین سنش زیاد است؛ این موضوع تا چند وقت سوژه خنده ما در تیم بود و محمد را اذیت می‌کردیم.

تیم بسیار جوانی داشتیم که تنها سه بازیکن بودیم که رنگ و بوی لیگ برتر را دیده بودند. البته امیر صدیقی هم تقریبا این شرایط را داشت. بقیه بازیکنان در تیم‌هایی بودند که انتظار خاصی از آنها وجود نداشت و در یک سطح متوسط کار می‌کردند اما امسال شرایطشان فرق می‌کرد. در ابتدا من واقعا نگران بودم که شاید از کورس رقابت عقب بمانیم. شناختی از تیم نداشتم و نمی‌دانستم هر کدام از بازیکنان چه ویژگی‌هایی دارند. این تصور در شروع وجود داشت اما لیگ را با برد شروع کردیم و بچه‌ها از بازی اول چیزهایی به من نشان دادند که امیدوار شدم. بازی‌هایی که عقب بودیم را بردیم یا در رقابت‌های حساس برنده شدیم که به آنها امیدوار شدم و فهمیدم که توانایی‌های زیادی داشتند.

* بازی کردن با این بازیکنان جوان دشوار نبود؟

این بازیکنان جدا از حمایت سرمربی یا مدیریت باشگاه به یک حمایت دیگر هم نیاز داشتند. به چشم برادر کوچک تر به آنها نگاه می‌کردم و حمایتشان می‌کردم. شاید داد و فریاد می‌زدم اما همیشه نگاهم حمایتی بود و سعی می‌کردم راه درست را نشان‌شان بدهم. در برخی بازی‌ها به دلیل بی‌تجربگی به مشکل می‌خوردیم که باعث می‌شد کمی عصبانی شوم اما بازهم تمام تلاشم حمایتی بود. خیلی سختی کشیدم و واقعا تحت فشار بودم اما بازهم راضی ام. البته همین بازیکنان جوان هم خیلی به من کمک کردند. شاید یکی از کوچکترین بازیکنان حرفی زده باشد که من آن را گوش دادم و حتی از نظرش استفاده کردم. خود بچه‌ها نیز همت کردند و توانایی‌هایشان را نشان دادند. در بازی آخر هم از آنها تشکر کردم. اما خیلی سخت‌ است با یکسری بازیکن جوان کار کنیم که چند سال یک تفکر دیگر داشتند و حالا باید این طرز فکر را تغییر دهند. این تغییر دادن هم خیلی سخت بود.

* از این تجربه راضی هستی؟

تجربه بسیار خوبی برای من بود. سخت بود اما واقعا لذت بردم و نتیجه‌ای هم که کسب کردیم بسیار شیرین بود. به نظر من نتیجه کمی بدست نیاوردیم و این نتیجه کار کل مجموعه بود.

* نکته جالب این بود که همه بازیکنان جوان هم تو را قبول داشتند. این در ورزش حرفه‌ای سخت بدست می‌آید.

وقتی تیم هدف داشته باشد و موفقیت تیم در اولویت قرار گیرد حتی اگر من فوق ستاره هم باشم نمی‌توانم تنهایی کاری کنم. اگر کاراته بازی کنم بله فقط من هستم اما در بسکتبال کار تیمی است. در ورزش گروهی وقتی هدف مشخص شده‌ است، هر بازیکنی هم که بدرخشد در نهایت می‌گویند تیم برده‌ است. در تیم ما هم چون هدف موفقیت بود همه در کنار هم تلاش می‌کردیم و من هم تمام سعی خودم را کردم تا آنچه در بسکتبال یاد گرفته‌ام را به آنها منتقل کنم. شاید برخی از این جوانان در دوران یادگیری آموزش خوبی ندیده باشند؛ نه اینکه من خیلی بلد باشم اما مشخص بود یکسری چیزها را هنوز متوجه نشده‌بودند که خود من سعی می‌کردم تمام این نکات را به بازیکنان جوان گوشزد کنم.

اولین روزی که به تمرین رفتم به همه گفتم در تیم راحت باشید. بحث کوچک بزرگی نیست فقط باید احترام متقابل باشد. خیلی وقت‌ها با آنها بد رفتار کردم اما خیلی وقت‌ها نیز تشویقشان کردم و نقش حمایتی داشتم. سعی کردم این تعادل را حفظ کنم تا در نهایت تیم موفق شود. اکنون هم می‌گویند شیمیدر سوم شده نه هیچ بازیکن دیگری. من همیشه سعی می‌کنم در جهت منافع کل تیم کار کنم و شاید دلیل قبول شدن من در تیم همین باشد. وقتی می‌بینند دنبال آمار نیستم خودشان قبول می‌کنند. من همیشه سعی می کردم این حس را به آنها منتقل کنم که در حال بزرگ شدن هستند. این خیلی مهم بود تا بازیکنان بفهمند شرایطشان با سال‌های گذشته فرق دارد و اکنون بزرگ‌تر شده‌اند.

* وضعیت این نسل از بسکتبال را چطور می‌بینی؟

شرایط نسل کنونی فرق کرده‌ است. به نظر من آموزش نسل جوانان جدید به طور کامل صحیح نبوده‌ است. این حس بردن و زحمت کشیدن برای موفقیت در بعضی از آنها وجود ندارد. بازیکن جوان اکنون فکر نمی‌کند که اگر در یک بازی دو امتیاز آورد در مسابقه بعدی 10 امتیاز می‌آورد. خودش را نشان نمی‌دهد. این طرز فکر در آنها نهادینه نشده‌ است.

* پول زیاد در ایجاد این موضوع موثر نبوده‌ است؟

بله دقیقا. پول زیاد خیلی رویشان تاثیر گذاشته است. منبع درآمد زیادی نسبت به سنشان دارند و همین تاثیر بسیار منفی دارد. من 18 سال دارم و 100 میلیون می‌گیرم. تا دیروز خانه بابا بودم و ماهی 60، 70 هزار تومان هزینه داشتم و موبایلم دکمه‌ای بود اکنون 100 میلیون برای خودم است. خب این بازیکن انگیزه‌ای برای تلاش بیشتر ندارد. فکر نمی‌کند که اگر همین شرایط ادامه دار باشد خیلی سریع بازیکنان نسل بعدی جایشان را می گیرند و افت می‌کنند. این تفکر خیلی مهم است که بازیکن بداند باید همیشه تلاش کند. به نظر من پول خیلی مهم است.

* خب نمی‌توان جلوی باشگاه‌ها را برای سرمایه گذاری گرفت.

نمی‌شود جلوی باشگاه‌ها را گرفت اما می‌شود مدیریت کرد. می‌شود برای بازیکنان مثلا 18 تا 21 سال سقف تعیین کنیم. بازیکن 18 ساله 100 میلیون بگیرد، در 25 سالگی 900 میلیون می‌خواهد. به بازیکنی که رشد نکرده این مبلغ را می‌دهند؟ نه. پس بازیکن از بین می‌رود. به نظرم برای این موضوع فدراسیون و باشگاه‌ها باید تصمیم بگیرند و مدیریت کنند. ببینید پول چیز بدی نیست اما برای خود من هم که اکنون یک بازیکن با تجربه هستم ضرر دارد. همه دوست دارند خیلی خوب زندگی کنند اما اگر من مدیریت شده این پول را بدست نیاورم و ارزشش را ندانم بعد از چند سال می‌بینم هیچ چیزی ندارم. انگیزه‌ام افت می‌کند و نابود می‌شوم. از طرف دیگر بازیکنی که اینطور راحت پول می‌گیرد و انگیزه‌ای برای رشد ندارد و تمرین نمی‌کند، به یک‌باره از بسکتبال می‌رود. خب او یک استعداد بوده که برایش هزینه شده اما حالا از ورزش رفته‌است. بعد از این همه هزینه فقط ورزش کشور است که ضرر می‌کند. تمام این اتفاق‌ها نیز برای مدیریت نکردن اتفاق می‌افتد.

* این انگیزه برای حضور در تیم ملی هم کم شده‌ است؟

قبلا طوری بود که آرزو داشتیم به تیم ملی برسیم. خودم همیشه می‌گفتم خدایا می‌شود یک روز من پیراهن تیم ملی را به تن کنم. همیشه نگاه می‌کردم و می‌دیدیم چند بازیکن جلوتر از من هستند و با خودم می‌گفتم اگر من بخواهم صبر کنم که سنم می‌گذرد. من 20 ساله شوم آنها 24 ساله می‌شدند. خب به همین دلیل رقابت داشتیم و می‌جنگیدیم. در گذشته شرایط اینطور بود که پیراهن ملی آرزوی همه بود و برایش می جنگیدند. به تیم ملی دعوت می‌شدیم و با تمام توان وارد اردو می‌شدیم و تمرین می‌کردیم. خط می‌خوردیم بازهم انگیزه می‌گرفتیم که باید دفعه بعد بهتر باشیم. تلاش می‌کردیم که بهتر شویم. البته در میان همان بازیکنان هم، کسی بود که از تیم ملی جوانان خط خورد و بسکتبالش تمام شد. این به نقش حمایتی خانواده و خودش بازمی‌گردد اما بیشتر تلاش خود بازیکن است. اگر این بازیکنان مدیریت شوند نسل خوبی داریم. با استعداد هستند و جنگجو و نیاز به حمایت و مدیریت دارند. البته نه همه آنها اما تعداد بازیکنان خوب زیاد است.

من در رده جوانان بودم که رده امیدها حذف شد. ما می‌گفتیم پس کی به تیم ملی بزرگسالان می‌رویم؟ آنجا فهمیدیم اگر تلاش نکنیم به تیم ملی بزرگسالان نمی‌رسیم. حتی یک بار به دلیل اینکه آماده نبودم خط خوردم. همین مساله برای من انگیزه شد تا بیشتر تلاش کنم. بار دیگر که به تیم ملی دعوت شدم هرکاری که می‌توانستم کردم تا دعوت شوم. ارزش قائل بودم برای این دعوت و واقعا زحمت کشیدم. نه من بلکه همه بازیکنان تلاش کردند. به نظر من باید ارزش چیزی که به دست آورده‌ایم را بدانیم. دعوت به تیم ملی مفتی نیست و باید قدرش را بدانیم.

* به نظرت اصلی‌ترین راه موفقیت برای یک ورزشکار چیست؟

خوبی هم تیمی‌اش را بخواهد. انسان باید در زندگی‌اش خوب همه را بخواهد. اگر کسی به جایگاهی می‌رسد ما باید از آن لذت ببریم. دل صافی داشته باشیم. تظاهر نکنیم، ریا نکنیم و واقعا روراست و دل صاف باشیم. هر انسانی بخواهد موفق باشد باید دلش صاف و خالص باشد. در ورزش، زندگی، کار و در همه چیز باید خالص باشیم تا موفق شویم. اگر خالص باشیم هیچ کس از ما دلخور نیست و گلایه ندارد. حتی مورد اعتماد همه می‌شویم. سالم بودن در کار واقعا باعث موفقیت می‌شود. کسی که روراست نباشد، زیر و رویش یکی نباشد، با خراب کردن دیگران خودشان را بزرگ کند، حرف پشت سر بقیه در بیاورد هیچوقت موفق نمی‌شود. خدا را شکر انقدر تجربه به دست آورده‌ام که این را به طور کامل دیده‌ام. می‌دانم با این دست هرچه بدهی با دست دیگرت همان را پس می‌گیری. هرچقدر که بتوانیم انسان سالم تری باشیم نتیجه زندگی‌ هم سالم و درست و موفقیت آمیز خواهد بود. ناخالصی شاید تا یک زمانی جواب بدهد اما یک جا ضربه می‌خوری که دیگر نمی‌توانی بلند شوی.

* اصلی‌ترین ویژگی‌ات چیست؟

از نظر اخلاقی این که یک نفر با من حرف می‌زند می‌فهمم راست می‌گوید یا دروغ. هویت افراد مخاطبم را می‌شناسم. و از لحاظ فنی اینکه من همیشه سعی کرده‌ام برای هدف تیم تلاش کنم و نگاهم جمعی باشد. هیچ وقت به دنبال منافع شخصی و آمار و ارقام و اسم و رسم نبوده‌ام. واقعا تلاش کردم. قدر روزهای خوب و بد زندگی‌ام را همیشه می‌دانم و همیشه به یاد دارم که کجا بوده‌ام و چه بوده‌ام و اکنون در چه جایگاهی قرار دارم. به نظرم هیچ وقت نباید گذشته را فراموش کرد. شاید یک روز دوست داشتم یک دوچرخه داشته باشم اما اکنون ماشین هم دارم. تلاش کردم و این همیشه برایم انگیزه بوده تا بجنگم. همیشه انگیزه داشته ام که رو به جلو کار کنم. شاید یک سال افت هم کرده‌ام اما با رقابت کردم. امسال خیلی خوب بودم از نظر روانی بالا بودم و خدا را شکر که نتیجه مناسب هم گرفتم.

* تا امروز شنیده‌ای که عده‌ای بگویند بسکتبال اوشین تمام شده‌ است؟

خیلی شنیده‌ام که بگویند اوشین تمام شده‌ است. این همان داستان ناخالصی و ناسالم بودن‌ها است. به هر حال باید از یک جایی شروع کنند. با این حال این چیزها برایم اصلا مهم نیست. دوستان سعی کردند که در چند سال گذشته این موضوع را مطرح کنند و چون من احساسی هستم دقیقا دستشان را روی نقطه ضعف من گذاشتند. خواستند من را درگیر این مسائل کنند که دقیقا کار همان افرادی بود که با خراب کردن دیگران به دنبال رشد هستند اما من همه این مسائل را درون خودم حل کردم. مطمئنا پشت سر انسان‌های موفق حرف‌های زیادی وجود دارد. پس موفق کار کرده‌بودم که سعی می‌شد چنین کارهایی علیه من انجام شود. هیچ بازیکنی نمی‌تواند ادعا کند از ابتدا تا انتهایش یک روند داشته‌است. به هر حال باید قبول کنیم برخی مشکلات خارج از ورزش روی کار یک ورزشکار تاثیر می‌گذارد و باعث افت می‌شود. من این حرف‌ها را شنیده بودم و می‌دانم چه کسانی گفته‌اند اما برایم مهم نیست. حرف پشت سر انسان موفق است پس حتما موفق کار کرده‌ام.

* تا امروز شده که خودت بگویی آماده نیستی و بهتر است در تیم یا زمین نباشی؟

در بازی‌های مختلفی شده که گفته‌ام امروز من خوب نیستم. یا اجازه دهید آن بازیکن در زمین باشد. یک روز روز بازیکن نمی‌شود. من هم مثل همه هستم. یک روز خیلی بد هستم و یک روز خیلی خوب؛ یعنی روز خوب و بد دارم. تمام سعی من این بوده به تیم کمک کنم و زمانی که احساس می‌کنم نفر دیگر بهتر می‌تواند کار کند تاکید می‌کنم او در زمین باشد چون هدف نتیجه تیم است. مهم نیست من در زمین باشم. خب در این میان یکسری بازیکن جنبه چنین تفکری دارند برخی هم ندارند.

* به نظرت تیم ملی خوبی داریم؟

تیم ملی خوبی داشتیم. ولی در این دو سال اخیر با ورود حاشیه‌های زیاد از طریق آدم‌های مختلف، متزلزل شد. در این دو سال نتوانستیم فضا را جمع کنیم و ناکام هم شدیم. به نظرم اگر نصف تیم سال 2013 که در فیلیپین قهرمان شد در جام ملت‌های چین شرکت می‌کرد قهرمان می‌شدیم. به نظرم همه آن موفقیت‌های بسکتبال باعث شد این حواشی در تیم ایجاد شود. به نظرم هر کس که موفق باشد حاشیه‌هایش چند برابر می‌شود. تیم ملی ما هم اینطور بود و مدیریت نشد. حضور در جام ملت ها و انتخابی المپیک مصادف شد با وضعیت فدراسیون که رییسش مشخص نبود. آقای مشحون دو ماه قبل از مسابقات با یک کوله بار حرف و حدیثی که پشتش می‌ز‌دند به فدراسیون آمد. خب زمانی نبود که همه چیز برای تیم ملی مهیا شود. مطمئنا اگر انتخابات فدراسیون زودتر برگزار می‌شد خیلی بهتر بود. هم مدیریت انجام می‌شد و‌حرف و حدیث ایجاد نمی‌شد. در نهایت هم برد و باخت برای تیم می‌شد نه اینکه بعد از رقابت‌ها آن همه حرف و حدیث به وجود بیاید. وقتی همه باهم بودیم کسی جلوی ما نمی ایستاد اما وقتی همه باهم نبودند یا دو سه نفر می لغزیدند این اتفاق ها می افتاد.

درباره اینچئون نمی‌توان زیاد گفت حاشیه تاثیرگذار است. آن روز یکی از بهترین روزهای تاریخ بسکتبال کره بود. قزاقستان را آنطور بردیم و دو روز استراحت داشتیم و از کوران رقابت خارج شدیم. برابر قزاقستان هم به مشکل خوردیم چون یک روز و نیم قبل بازی استراحت کردیم. وقتی تیم از کوران مسابقه خارج می‌شود به مشکل می‌خورد. همین اتفاق برای شیمیدر هم افتاد. اگر بازی‌های ما برابر نفت پشت‌سر هم انجام می‌شد آنها را می‌بردیم. دقیقا همان دو روز استراحت کار تیم ما را خراب کرد. در اینچئون هم تیم ملی به این مشکل خورد. همین روزها آقای مشحون به جای اینکه برای تیم برنامه ریزی کند باید به فکر صحبت دوستان باشد که می گوید گرین کارت دارد یا پاسپورت.

* چرا تیم ملی دقیقا در یکسری بزنگاه‌های خاص و حساس دچار حاشیه می‌شود؟

در این بزنگاه‌ها حاشیه‌ها خیلی بیشتر می‌شود. در این زمان‌ها باید همه یک‌دست‌تر می‌شدیم اما برعکس می‌شد. تیم ما کم موفقیت بدست نیاورده‌ بود و به همین دلیل خیلی‌ها دوست داشتند به تیم ضربه بزنند. اثرش را هم دیدیم.

* یک موضوع که هنوز هم درباره آن صحبت‌ می‌شود اتفاق‌های سال 2011 است. خیلی از بازیکنان دیگری را مقصر عنوان کردند اما یک نکته بود که برخی هم سعی کردند تو را که ساکت‌ترین بازیکن بودی برابر کس دیگر قرار دهند و از تو مایه بگذارند. این موضوع را احساس کردی؟

ما عادت داریم که وقتی می‌بریم سینه سپر می‌کنیم و وقتی می بازیم می‌اندازیم گردن دیگری. باخت مثل بچه یتیم است. خیلی‌ها خواستند من را جلو بیندازند و از من مایه بگذارند اما من واقعا از همه این چیزها خودم را دور کردم. هیچوقت به دنبال این حرف ها نبوده‌ام. همیشه به فکر بازی بوده‌ام و کاری به کار این مسائل ندارم. من الان 20 سال است که بسکتبال بازی می‌کنم و این دومین بار است که در یک رسانه حضور دارم. دلیلش این است که دور هستم و نمی‌خواهم وارد فضای خاصی شوم. همیشه کار من بسکتبال بازی کردن است و دنبال مسائل خاصی نیستم. کاری به کار بازیکن دیگری ندارم و دوست ندارم این ماجرا برای من هم وجود داشته باشد. بسکتبال ایران خیلی قبل تر از همه تیم‌های ورزشی به موفقیت‌های بزرگ رسید و همین مساله برایمان مشکل ساز شد و خودمان هم نتوانستیم جلوی این اتفاق‌ها را بگیریم.

* به عنوان آخرین سوال از بسکتبال به نظرت باوئرمان می‌تواند به تیم ملی کمک کند؟

باید به باوئرمان فرصت بدهیم. نتیجه جام ملت‌ها نتیجه شخص او نیست. همه مقصر بودند. چطور در برد می‌گوییم تیم اما در باخت بگوییم مربی؟ باید به او فرصت بدهیم.

* از ابتدا شماره 11 را انتخاب می‌کردی؟

اولین شماره‌ای که به تن کردم 7 بود. در مسابقات ناحیه‌ای مدارس اصفهان این شماره را انتخاب کردم. بعد از آن آرن گفت می‌خواهم هفت بپوشم که از آن پس شماره 11 را انتخاب کردم. در تیم ملی هم هر زمان حامد سهراب‌نژاد بود 11 را می‌پوشید و من 9 می‌پوشیدم. یک بار در المپیک 12 پوشیدم.

* ورزش دیگری جز بسکتبال هم کار کرده‌ای؟

به جز بسکتبال هیچ ورزش دیگری را به طور حرفه‌ای انجام دادم. فقط عاشق موتور هستم. یک موتور دارم و جمعه‌ها بیرون می‌روم. دوستی دارم که با او به موتور سواری می‌روم. شاید این یک ورزشی است که خیلی دوستش دارم. البته کمی می‌ترسم چون خطرناک است. از یک طرف نگران سلامتی‌ام هستم و از طرف دیگر هم واقعا موتورسواری را دوست دارم. خب آدم چقدر در این سن می‌ماند و شور و شوق دارد؟

* تفریحاتت چیست؟

 

من اهل مسافرت هستم و رانندگی را هم خیلی دوست دارم. حتی برای تفریح هم رانندگی را خیلی دوست دارم. تفریح دیگر من هم بازی‌های کامپیوتری و فیلم دیدن است. البته کار خاصی هم نمی‌توانیم بکنیم.

* اهل سینما و کنسرت هستی؟

نه. سینما،‌ کنسرت و تئاتر نمی‌روم. کلا علاقه‌ای به هنر ندارم.

* تا حالا به سینما هم نرفته‌ای؟

یک بار به سینما رفتم خوابیدم. یادم نمی‌آید کدام فیلم بود. در سینما آزادی با اقوام رفتیم که خوابیدم. سانس 11 شب بود که من به طور کامل خواب بودم.

* عکس العمل مردم در خیابان برابرت چطور است؟

یک سری که می‌شناسند و کامل می‌دانند چه کسی هستم اما برای یکسری چهره آشنا هست اما شک می‌کنند. مثلا یک بار می‌بینند رویشان را برمی‌گردانند بعد خیلی سریع دوباره به من نگاه می‌کنند. به یکباره می‌شناسند. شک می‌کنند که خودم هستم یا نه. مثلا همان زمان یک نفر صدایم کند تازه متوجه می‌شوند که خودم هستم.

* به اسم که همه تو را می‌شناسند.

بله اسمم را همه می‌دانند. چون خاص و جدا از اسم‌های ایرانی و ارمنی است. تا می‌گویند اوشین همه می‌فهمند.

* اسمت چه معنایی دارد؟

اسمم ارمنی است اما معنای دقیقش را نمی‌دانم. کتابی هست درباره اسم اوشین نوشته بود که اسم یکی از شاهان قدیمی ارمنستان بوده اما معنایش را ننوشته بود.

* علاقه‌ات به بسکتبال از کجا شروع شد؟

چون قدم نسبت به بقیه بلندتر بود از بازی‌های مدارس علاقه‌ام به بسکتبال شروع شد. از مدرسه به ناحیه،‌ از ناحیه به منقطه و بعد قهرمانی کشور. مادرم هم ورزشکار بود و در باشگاه آرارات اصفهان بازی‌های بسکتبال را می‌دیدم. در المپیک ارامنه ورزش‌ها را می‌دیدم و به بسکتبال علاقه‌مند شدم. اوایل فوتبال هم بازی می‌کردم اما بسکتبال را انتخاب کردم. هیچ وقت هم کسی ورزش دیگری را به من پیشنهاد نداد چون فیزیکم کلا برای بسکتبال بود.

* در خانه چطور بودی؟

من به آرام و قانع بودن شهره هستم. اصلا اهل شیطنت و شلوغ کاری نبودم. کارهای بچه‌گانه خودم را داشتم اما شلوغ بازی نمی کردم و شر نبودم. همیشه می‌گفتند اوشین آرام است.

* درس‌خوان بودی؟

خیلی درس خوان بودم اما وقتی وارد ورزش شدم دیگر وقتی برای درس خواندن نداشتم. ورزش بهانه‌ای شد برای اینکه درس نخوانم اما اوایل درسم خوب بود.

* اگر بسکتبالیست نمی‌شدی چه شغلی انتخاب می‌کردی؟

اگر بسکتبالیست نمی‌شدم درسم را ادامه می‌دادم. من به رشته مدیریت علاقه زیادی دارم. لیسانس مدیریت دارم اما هیچوقت به این فکر نکرده‌ام که اگر بسکتبالیست نمی‌شدم چه شغلی را انتخاب می‌کردم. کار دیگری بلد نبودم. گاهی دوستانم می‌گویند تو فقط در آن مستطیل بلدی کار کنی و بیرون از آن چیزی بلد نیستی.

* فعالیت اقتصادی انجام می‌دهی؟

به شکل گسترده نه.

* یک مغازه ورزشی در اصفهان افتتاح کردی. هنوز هم فعال است؟

مغازه ورزشی که در اصفهان زدم موفق نشد. سبک اصفهان فوتبالی است و کار ما بسکتبال بود به همین دلیل استقبال نشد. فوتبال اصفهان هم که فعلا شرایط خاصی ندارد.

* فوتبالی‌ هستی؟

دو آتیشه نه.

* طرفدار کدام تیم‌ها هستی؟

رئال‌مادرید و پرسپولیس.

* هیچ وقت دوست داشتی لژیونر شوی؟

شما خودت دوست نداری خبرنگاری در خارج از ایران را تجربه کنی؟ من هم واقعا دوست داشتم. سال 2013 و پارسال صحبت‌هایی از تیم‌های آسیایی بود اما جدی نشد. از اروپا پیشنهاد نبود اما در آسیا صحبت‌هایی شد که خودشان پیگیری نکردند.

* اگر بخواهی از بهترین‌های لیگ NBA پنج نفر اول یک تیم را تشکیل دهی نام چه کسانی را مطرح می‌کنی؟

پست یک اسفتان کری، پست دو جیمز هاردن، پست سه لبرون جیمز، پست چهار دی آندره جردن و برای پست پنج بلیک گریفین را انتخاب می‌کنم. جردن خیلی خوب است. عالی بازی می‌کند.

* لیگ NBA را دنبال می‌کنی؟

بازی‌ها را سعی می‌کنم دنبال کنم اما تفاوت ساعت کار را خیلی سخت می‌کند اما قسمت‌های بازی را می‌بینم و این بازیکنان در زمین عالی هستند.

* کدام تیم‌های NBA را دوست داشتی؟

اوایل که وارد بسکتبال شدم واقعا شیکاگو را دوست داشتم. مایکل جردن عالی بود. البته همه این تیم را دوست داشتند. آن سالی که میامی هیت هم قهرمان شد خیلی خوب بود و واقعا تیمش دوست داشتنی بود. من واقعا عاشق لبرون جیمز هستم. سبک بازی او فوق‌العاده‌است. آن سالی هم که سن‌آنتونیو میامی را برد خیلی خوب بودند. تیم خاصی نبودند اما نشان دادند که فقط اسم و رسم مهم نیست. جیمز هاردن را هم دوست دارم. خیلی راحت و ساده است و با خونسردی تمام وارد زمین می‌شود اختلاف را به بیست می‌رساند و تمام.

* بیشتر با خانواده هستی یا با دوستانت؟

من هم با خانواده زیاد هستم و هم با دوستانم. اصفهان باشم کنار خانواده‌ام. اما اگر از خانه دور باشم با دوستانم هستم. دوستان صمیمی زیادی در بسکتبال دارم. خارج از بسکتبال دوست خاصی ندارم. با ملی‌پوشان رشته‌های دیگر هم زیاد ارتباطی ندارم. فقط احسان روزبهانی را بیشتر می‌شانسم و دوست هستیم.

* چه چیزی اوشین را عصبانی می‌کند؟

مثلا من در زمین می‌گویم چرا پاس ندادی و بازیکن سعی می‌کند توضیح بدهد و من را قانع کند که این باعث عصبانیت من می‌شود. این توجیه کردن و تلاش برای قانع کردن من را عصبانی می‌کند. عصبانیت من خیلی زود ایجاد می‌شود و خیلی زود از بین می‌رود.

* کدام شهر در ایران را برای زندگی انتخاب می‌کنی؟

تهران را برای زندگی کردن بیشتر دوست دارم.

* تا امروز به رفتن از ایران برای همیشه هم فکر کرده‌ای؟

بله. بعد از بسکتبال اگر شرایط مساعد نباشد از ایران می‌روم.

* یعنی نمی‌خواهی وارد مربی‌گری و مدیریت شوی؟

هیچوقت به مربی‌گری و مدیریت فکر نکرده‌ام. به مربی‌گری اصلا علاقه‌ای ندارم چون مسائل خاصی دارد و من آدم روراست و بی‌سیاستی هستم اصلا در مربی‌گری موفق نمی‌شوم. به همین دلیل دوست ندارم مربی‌گری کنم.

* یعنی احتمال دارد به طور کامل از بسکتبال بروی؟

نمی‌گویم به طور کامل از بسکتبال می‌روم. شاید مربی‌گری هم بکنم اما نه از یک تیم بزرگ چرا که تجربه آن را ندارم. به نظرم باید یک راه را گام به گام طی کرد. اگر بخواهم یک روز هم مربی‌گری کنم ترجیح می‌دهم کارهای پایه کنم و گام به گام پیش بروم.

* دوست داری فرزندانت هم ستاره شوند؟

وقتی یک نفر در خیابان من را می‌شناسند و تشویق، تشکر یا انتقاد می‌کند افتخار می‌کنم. خیلی خوشحال می‌شوم. این عکس العمل‌ها را خیلی دوست دارم. به همین دلیل با ستاره شدن فرزندانم مشکلی نخواهم داشت.

* قصد ازدواج نداری؟

فعلا برای ازدواج زود است. خب من اکنون یک ورزشکار حرفه‌ای هستم و شرایطم خاص است. هرکسی نمی‌تواند قبول کند که همسرش در روز تعطیل بازی دارد، یا خارج از کشور است، روز تولدش کنارش نباشد یا همیشه در اردو و تمرین و مسابقه باشد. قبول کردن این سبک زندگی خیلی سخت است. هرکس هم بگوید قبول می‌کند به مرور زمان اذیت می‌شود. وقتی قرار است اذیت شود و زندگی تحت تاثیر قرار بگیرد چرا شروع شود.

* فعالیت‌های مذهبی انجام می‌دهی؟

من قبل از خواب دعای خودم را می‌خوانم. کلیسا می‌روم و کارهای مذهبی‌ام را انجام می‌دهم به اندازه معمول.

* شیطنت خاصی داری؟

من واقعا آرام بودم و هیجان‌هایم را با موتور و ماشین خالی می‌کردم. شیطنت خاصی نداشتم. در خانواده معروف بودم که شخصیت آرامی دارم. بچه که بودیم در حیاط خانه تیله بازی یا کارت بازی می‌کردیم. قایم موشک بازی می‌کردیم. فوتبال هم بازی می‌کردم و در دفاع خیلی خوب بودم. البته اکنون بچه‌های تیم را خیلی اذیت می‌کنم تا جایی که دنبالم می‌کنند اما تمام شیطنت‌هایم در همین حد است.

* کدام کشور را دوست داری؟

خب من ارمنستان را چون به آنجا وابسته هستیم دوست دارم. ایران هم که شرایط خودش را دارد. جز این دو استرالیا هم کشور بسیار خوب و زیبایی است.

* ماشین شخصی‌ات چیست؟

من اکنون ماکسیما دارم.

* همین ماشین راهم دوست داری؟

به بنز علاقه دارم.

* برای خرید لباس در ایران به مشکل می‌خوری؟

نمی‌توانم در ایران لباس بخرم. همیشه از خارج از کشور می‌خرم. اینجا سایز من پیدا نمی‌شود و به همین دلیل مجبور هستم لباس از خارج از ایران تهیه کنم.

* چه رنگی‌ را دوست داری؟

من عاشق رنگ مشکی هستم.

* غذا چطور؟

درباره غذا هوسی هستم. چیز خاصی دوست ندارم اما یک روز دوست دارم این غذا را بخورم. شاید هوس کنم نیمرو بخورم.

* اگر بخواهی خودت را در یک جمله معرفی کنی چه می‌گویی؟

چقدر سخت. من اوشین ساهاکیان هستم و همیشه سعی کرده ام به دور از حاشیه زندگی کنم. همیشه سعی کرده ام بسکتبال را خوب بازی کنم.

 

* در کارهای خیر هم فعال هستی.

 

من در کار خیر شرکت می‌کنم اما نیازی نیست بگویم. دوست ندارم مطرح کنم. اصلا دلیلی نمی‌بینم که بگویم.

* خب یکی از کارهایت را عنوان کن.

یک نفر بود باید کلیه‌اش را عمل می‌کرد و در نوبت بود. پول نداشت و به مشکل خورده‌بود. وقتی فوت کرد متوجه شدم و هنوز هم به دلم مانده‌ است.

* نظرت را درباره کلمات بگو.

بسکتبال: شور و هیجان

اصفهان: شهر تاریخی

کلیسا: جایی که آرامش بدست می‌آورم

المپیک: آرزویم بود یک بار دیگر در آن شرکت کنم، متفاوت از همه رویدادهای ورزشی

تیم بسکتبال چین: الکی گنده‌اش کرده‌ایم، خودمان بزرگش کرده‌ایم. از اشتباه‌های دفاعی خود ما استفاده کردند و برنده شدند.

محمود مشحون: پدر بسکتبال ایران

صمد نیکخواه بهرامی: بهترین دوست

آیدین نیکخواه بهرامی: تنها چیزی که می‌توانم بگویم این است که قلب مهربانی داشت. پسر آرامی بود.

بچیروویچ: مدیریت خوبی داشت

باوئرمان: روحیه‌ای که به همه می‌دهد مثال زدنی است

* صحبت پایانی؟

هرکسی در خانواده بسکتبال است فقط به فکر اهداف کلی و منافع کلی و آینده باشد. به فکر این جوانان باشند که تازه می‌خواهند رشد کنند. جوانان را درست پرورش بدهیم تا به یک بلوغ کامل برسند. همه چیز برای منافع کل بسکتبال باشد و کسی به دنبال خودش نباشد. همین.