لئون میناسیان معلم، نویسنده، پژوهشگر واستاد برجسته تاریخ و فرهنگ ارامنه ایران عصر روز دوشنبه در سن 93 سالگی در اصفهان دار فانی را وداع گفت. از زنده یاد لئون میناسیان آثار بسیاری در زمینه ­های مختلف تاریخ و فرهنگ ارامنه اصفهان و ایران به زبان های ارمنی و فارسی به جا مانده است.

   شایان ذکر است مرحوم لئون میناسیان بیش از 40 سال مسئولیت موزه، کتابخانه و چاپخانه کلیسای وانک را بعهده داشته و خدمات شایانی در سطح ملی و بین­ المللی در زمینه ­های شناخت فرهنگ ارامنه ایران و ایران شناسی انجام داده است.

   خلیفه­ گری ارامنه اصفهان و جنوب ایران با ابراز همدردی از فقدان آن اندیشمد بزرگ ضمن عرض تسلیت به خانواده، جامعه ارامنه ایران، مردم شهر اصفهان و جامعه فرهنگی کشور از خداوند متعال آمرزش روح آن مرحوم را مسئلت می­ نماید.

   مراسم مذهبی در روز سه­ شنبه 19/10/1391 راس ساعت 11 صبح در محل کلیسای مریم مقدس واقع در خیابان نظر شرقی میدان جلفا کوچه مریم با حضور اسقف اعظم سبوح سارکیسیان پیشوای مذهبی ارامنه تهران، اسقف بابکن چاریان پیشوای مذهبی ارامنه اصفهان و جنوب ایران خانواده و بستگان آن مرحوم و جمع کثیری از مسئولین و مقامات استانی و فرهنگ دوستان برگزار گردید. پس از مراسم مذهبی در صحن کلیسای مریم مقدس سخنانی در تجلیل از فعالیت های علمی و فرهنگی مرحوم لئون میناسیان از طرف شورای خلیفه­ گری، همکاران فرهنگی، رئیس انجمن فرهنگی ارامنه فریدن و نماینده ارامنه مجلس شورای اسلامی جناب آقای روبرت بگلریان ایراد گردید.

   روحش شاد و یادش گرامی باد.

 

خلیفه­ گری ارامنه اصفهان و جنوب ایران

جلفای اصفهان  -  19/10/1391

 

***

 

   متن سخنان جناب آقای روبرت بگلریان نماینده ارامنه اصفهان و جنوب ایران در مجلس شورای اسلامی در مراسم تشیع­ جنازه و خاکسپاری مرحوم لئون میناسیان، در تاریخ سه­ شنبه 19/10/91 در کلیسای حضرت مریم مقدس جلفای نو- اصفهان

 

بنـام خـدا

   در ابتدای سخن از سوی خودم و جامعه ارامنه عرض تسلیت دارم به خانواده و بازماندگان مرحوم لئون میناسیان انسانی که به جد فقدانش غیر قابل انکار خواهد بود. همچنین عرض تسلیت دارم به عموم ارامنه ایران و اصفهان و دیگر همشهریان اصفهانی و ایرانی و دوستداران فرهنگ و ادب و هنر.

   تشکر می­ کنم از توجه و حضور تمامی شما عزیزان گرانقدر که در این محل با ما برای آخرین وداع با لئون میناسیان گرد آمده­ اید و عرض سپاس دارم به تمامی مسئولین استانداری، نمایندگان شهردار محترم و اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی، معلمان و دبیران و تمامی دست­ اندرکاران فرهنگی و رسانه­ ای که حاضرند و با ما در این فقدان به سوگ نشسته­ اند.

   جناب اسقف چاریان در سخنان خود در داخل کلیسا فرمودند که شمه­ ای و مختصری از شرح حال مرحوم میناسیان خواهند فرمود. ولی دیدید که خود این شمه و مختصر به واقع به چه­ سان مبسوط و پر بار بود. خودش به واقع چند عمر زیسته شده را بیانگر بود.

   اینجانب در اینجا کلامی را بیان می­ کنم که البته مسلماً مبرای از خطا نمی­ تواند بود و دیدگاه من است.

***

   درود بر تو لئون میناسیان

   شمایی که برای ما ارمنیان جلفای اصفهان تا دیروز آقای لئون یا بارون لئون بودی؛ جلوه­ ای از معلم بودن، اهل ادب و هنر بودن، نمودی از موزه­ دار، مدیر چاپخانه، شاعر، محقق و کاوشگر فرهنگ ارمنی جلفایی- ایرانی بودی.

   اینجا در این ایستگاه آخر قبل از روز موعود، معمولاً رسم برآن نیست که سخنانی جز در مدح کسی گویند، بخصوص که نقشی برجسته در سنت فرهنگی و تاریخی نسل و قومی داشته باشد.

   اما احترام والایم به آن مرحوم و البته به دانش و حکمت و فرزانگی باید کمی هم متفاوت­ تر سخن گفت.

   باری، میناسیان را در وهله اول شاید بتوان محققی خود ساخته دانست که البته در کوره تجارب و آزمایشات برخواسته از تلاطمات فرهنگی و تاریخی و اجتماعی ایران -که تمامی قرن بیستم را به کشاکش عرضه سنت و مدرنیسم مشغول بود- آبدیده شد و فرصت بروز پیدا کرد.

   فرصتی که جانب او انتخاب شد و در جوار وقایع و افرادی خاص برجسته­ تر شد. به گمانم معلمی برایش تنها آغازی بود. تنوع علائق­ اش از هنرها، خیاطی، موسیقی ادبیات، روزنامه­ نگاری، تصویرگری تا فرهنگ شناسی، مردم شناسی، تاریخ، کتاب شناسی و نسخه شناسی، سفر و سفرنامه نویسی، نمایش و زرگری و چاپ و تقویم نگاری، همه و همه حکایت از روح کاونده و کاوشگر او دارند.

   گویی او از معدود کسانی بود که در گوشه­ ای از ساحل دریای پرتلاطم تاریخ ارمنیان که بخشی از ارامنه در آن سکنی گزیده بودند و آنرا ایران عزیزش خوانیم- در کاوش مداوم بود و خرده­ ریزها سنگ­ ها و شن و ماسه را کنار می­زد و یافته­ ها را طبقه بندی و ثبت و ضبط می­ کرد.

   جلفای نو در چهارصد سال زندگی­اش، ادبا، محققان، لغت­نامه نویسان، شعرا، فرهنگ دوستان و مورخین خودش را داشته است، نه اینکه نداشته است. لیکن میناسیان ورای تمامی اینها چند خصیصه داشت که او را متمایز می­ ساخت. اول انگیزه سیری ناپذیر به کاوش و شناخت دوران گذشته و حال. تو گویی به نوعی اتصال دهنده فاصله دو سه قرن اولی تاریخ جلفای نو که متعلق به دوره سنت و افسانه و اسطوره و خاطرات شفاهی به دوره مدرن­ تر تاریخ و تاریخ نویسی، ثبت داده­ ها و شناسایی آنها بود.

   از سوی دیگر جدیتی پیگیر و جانکاه برای نوشتن و چاپ کردن داشت و البته نامه­ نگاری سخت کوش و پرشور بود. این خصوصیتی بود که در این دوره اطلاع رسانی و اطلاع دهی و اعلام حضور مداوم خویش، نشان از هوش و زیرکی و اراده او داشت.

   دیگر اینکه اشاره کردم، تنوع موضوعات مورد علاقه­ اش به واقع زیاد بودند.

   اگر درهوهانیان بزرگ تاریخ جلفا را تا 1880 به تلاشی سترگ مدون کرد و دیگران نیز گوشه­ هایی از آن به تعمق و تامل واکاویدند. میناسیان پویش­گر جوانب مختلف و متعدد فرهنگی آن بود.

   به زعم اینجانب، میناسیان پیش و بیش از هر چیز یک داده یاب یا داده پرداز و تبارشناس بود. و شان پژوهشگری و تاریخ نویسی­ اش منزلتی بعدی دارد که البته منزلت کمی نیست و کارهایی با اهمیت و سترگ دارد.

   جلفا و کلیسای وانک محققان و علاقمندان بسیار به خود دیده اما بخت با ما یار بود که در پهنه قرن بیستم، بخصوص نیمه دوم آن، میناسیان پژوهشگر خاص و ویژه خود جلفا بود و ارمنیان ایران.

ریشه فریدنی و اصفهانی­ اش او را میخ کوب این خطه کرده بود و بنابراین زایندگی و زایاییش را استمرار بخشیده بود.

   می­ توان به برخی کارهایش خرده گرفت یا نقد داشت و بحرحال کارهای­ش توفیق خاص خود را دارند و ریشه­ یابی­ های گوناگون­ش در قوم شناسی و فرهنگ همه و همه مصالح ناب پژوهش­ های علمی هم می­ توانند باشند.

   می­ توان به او یا مانند او نقد داشت ولی نمی­ توان سرسری یا نادیده­ اش گرفت. گواهش همین ما که اینجا هستیم. گواهش خیل عظیم مردم، محققان، دانشجویان، روزنامه­ نگاران و جهانگردان و ایرانگردان که از دانش گسترده­ اش خوشه چیدند و بعدها آثاری از خود برجای گذاشتند.

   تمامی اینها را گفتم نه برای اینکه خدای ناکرده ارج او را در این برهه خاص زمان کم کرده باشم. بلکه برای اینکه تاکید کنم که او همچون اکثر ما اگر انسان کامل نبود، کاملاً انسان بود. و چه زیبا بود که تمامی خصائل کنجکاوی و کاوشگری و در پی آواز حقیقت بودن را -به تعبیر ناب سهراب سپهری- در خود داشت و به ظهور رساند.

   میناسیان نماد دورانی خاص از تاریخ جلفای نو، ایرانیان ارمنی و البته ایران است. دوران شناخت بازشناسی و احیا عناصر بسیاری از فرهنگ و تمدن و ادب که نصیب ما شده و افرادی چون او مهر خود را بر آن زده­ اند و همیشگی خواهد بود.

   افرادی که به ما همواره یادآوری می­ کنند که بسیاری از خرده حوادث و خرده ریزهایی که زیردست و پای روزمرگی ما له و فراموش می­ شوندT، ارزش توجه و نگاه عمیق دارند و بخش جالب و مهمی از فرهنگ و جهان بینی ما را جلوه­ گری می­ کنند، اگر به آنها دقت نگاه کنیم.

   مثلاً: کافی بود به نمایشگاه آفیش­ های تئاتر جلفای نو که حدود دو دهه قبل برگزار کرد نظری می­ انداختی تا ببینی چه کارهایی در حوزه تئاتر در همین جلفای کوچک انجام شده و شگفت زده شوی که واقعاً یکی دو نسل قبل اینکارها در جلفا انجام شده است.

   و چه کسی جز میناسیان این یادآوری را به جا آورد.

   افسوس که این مجال اندک است و کاروان سالار اعظم تو را به خود می­ خواند و بهرحال گفتنی­ ها هنوز بسیارند.

***

   سخن را با درود بر تو معلم و کاونده بزرگ آغاز کردم و اینک با بدرود خاتمه می­ دهم.

   گفتم نماد دورانی خاص بوده ولی امید دارم چنانکه هم­ اکنون امید دارم و داریم با نیمه جانی زاینده رود عزیزمان دوران اصفهان را رو به پایانی ناخواسته نبینیم، نور افشانی­ های تو نیز کورسوی روشنگری و تلاش­های نوینی باشد. چنانکه فرزند زمانه و خصال خویشتن بود و امید نیز از برجسته­ ترین خصائص انسان­هاست، امیدوارم اثرات و کارهایت هرچه بیشتر بسط و نضج گیرنده و شکوفه­ های نو بدهند.

   اینک که می­روی در دامنه صفه آرام و از بالا نظاره­ گر آینده اصفهان و جلفای عزیزت باشی، بدرود ما را پذیرا باش. روحت شاد و آرامش قرین راه ابدیت باشد.